بیدار

کوتاه نوشته های من...

بیدار

کوتاه نوشته های من...

طبقه بندی موضوعی

به شدت روی پول طلاهامون حساب باز کرده بودیم.

هر روز قیمت طلا رو چک می کردم.

قیمت حوالی 100 هزار تومان نوسان داشت.

مدام دعا می کردم خدایا یه کمی گرون بشه...!!!

که مامانم حالم رو بد جوری گرفت، گفت:

آللاه اُلمیانلارین کُمهی اُولسون...

-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

پی نوشت: بازار بغداد آتیش می گیره، تاجر ما هم به فکر مغازه ی خودش بود.

۵ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۵ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۹:۲۱
صالح علوی

باسمه تعالی

هر کاری که انجام می دادم، احساس می کردم خدا می خواد جلوی موفقیتم رو بگیره!

این، باورم شده بود.

و چون ارتباطم باهاش خوب بود، هر از چند گاهی گلایه ای ازش می کردم و می گفتم: بازم راضی ام به رضات...!!!

تا اینکه این حدیث رو از رادیوی ماشینم شنیدم و همه چی حل شد و دیگه خدا جلوی موفقیتم رو نگرفت.

حضرت رسول اکرم (ص):

خداوند متعال چون کریم است، حیا می‌کند که بنده ای را که به او حسن ظن داشته و امید به رحمت او داشته، ناامید کند و دست خالی برگرداند.

۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۵ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۶:۲۰
صالح علوی